Monday, November 29, 2010

چرا باختیم؟






دوشنبه شب در نئو کمپ بارسلون نتیجه‌ای تلخ به ضرر ما طرفداران رئال مادرید رقم خورد.حتی خوشبین‌ترین طرفداران بارسلونا هم انتظار چنین بردی را نداشتند.این بازی یک بازی حذفی نبود که این نتیجه پایانی باشد بر رویاهای فتح جام‌های سه گانه که امسال مدعی شماره یک آنها هستیم.سال گذشته در بازی‌های جام قهرمانان اینتر میلان با هدایت همین مربی‌ ،خوزه مورینیو در مرحله گروهی به بارسلونا باختند اما در نیمه نهایی‌ بارسلونا را حذف کردند و در نهایت با پیروزی در فینال قهرمان جام شدند. سخت بر این باورم این رئال مادرید پتانسیل بیشتری نسبت به اینتر سال گذشته دارد.شکست در رقابت ورزشی جز لاینفک ماهیت ورزش است و هرگز هیچ تیمی تا ابد پیروز نخواهد ماند حتی تیم سرّ الکس فرگوسن استثنایی هم در مواردی دچار لغزش و ناکامی میشود ولی‌ در نهایت با درس گرفتن از اشتباهات دوباره در قامت مدعی به نوار پیروزی برگشته و قهرمان میشود . اتفاقا باید از این شکست درس گرفت و این شکست را پلی برای پیروزی ساخت،باید تیم را با نقد مستمر و بی‌ رحمانه به چالش کشید تا نقاط ضعف تیم را به کلید پیروزی تبدیل کرد ،این نقد شامل همگان باید باشد از مورینیو تا کاسیاس و رونالدو. من مطمئنم رئال به حکومت بارسلونا در اسپانیا خاتمه خواهد داد همچنانکه اینتر سایه شوم بارسلونا را از سر لیگ قهرمانان اروپا کم کرد. سیستم بازی بارسلونا به زودی به بن بست خواهد رسید من مرده شما زنده ،خواهید دید.این سیستم بازی متکی‌ به بازی لیونل مسی است و روزی که مسی نباشد آن وقت بارسلونا به تیمی فاقد مغز تبدیل خواهد شد و در بهترین حالت تبدیل به اسپانیای ۲۰۱۰ خواهد شد تیمی با پاسکاری فراوان و بازی خرس وسط که در نهایت شاید با یک گّل به پیروزی برسد بارسلونا با تکیه بیش از حد به این شیوه هرگونه خلاقیت تاکتیکی را از تیم خود دور می‌کند، فلسفه بازی بارسلونا فقط با این تیم به جلو خواهد رفت با پا به سنّ گذاشتن ژاوی ارناندس ، اینیستا و کم شدن کار آرایی مسی ، دیگر از سکه خواهد افتاد، با پا به سنّ گذاشتن پویول و دیگر عناصر دفاعی دیگر دروازه بارسلونا بسته نخواهد ماند.
اما نقد بازی رئال،
ایگر کاسیاس یکی‌ از بهترین دروازه بانان جهان می‌باشد اما همین کاسیاس در برابر بارسلونا کارنامه بسیار ضعیفی دارد ، کاسیاس امروز روی دو گّل مسلما مقصر بود و روی دو دل‌ دیگر هم بسیار مبتدی عمل کرد ،بازی بعدی حتما دروازه بان دوم باید فرصت خود نمایی داشته باشد ، معمولان دروازه بانان جوان و جویای نام انگیزه زیادی برای چنین دیدارهایی دارند.
اگر من به جای مورینیو بودم همین امروز راه خروجی رئال را به مارسلو نشان میدادم ، مارسلو بدترین خرید رئال در چند سال اخیر بوده و باید سریعا به تیمی در حد بازی خود برود تیمی در میانه‌های لیگ فرانسه .پپه و کارنواریو در دفاع مرکزی بسیار کند بازی کردند ولی‌ به هر حال گزینه دیگری برای جایگزینی این دو نداریم.راموس ،در روزی که همگان بسیار ضعیف عمل کردند نسبت به دیگران بهتر بازی کرد ،درگیر شد حتی اخراج شد، ولی‌ نشان داد برای پیراهنی که پوشیده ارزشی فراتر از امثال مرسلو و پپه دارد
خط میانی رئال پاشنه اشیل این تیم بود، مورینیو در بدترین روز مربیگری خود در حالی‌ که بهترین هافبک‌های خود روانه میدان کرده بود نبض میدان را کاملا به بارسلونا واگذار کرد بوسکتس ،ژاوی، و اینیستا چربش آشکاری به ژابی آلونسو ،مسوت اوزیل و خدیرا داشتند ، خدیرا در نیمه اول محو شده بود و اوزیل نتوانست بین خود و آلونسو خط ارتباط را نگاه دارد ،آلونسو هرگز زیر فشار خط میانی بارسلونا نتوانست بازی سازی کند ، پیشتر انتظار داشتم هافبک‌های رئال با پرسینگ شدید ارتباط بوسکتس با ژاوی و اینستا را قطع کنند ،ولی‌ هنوز در عجبم چگونه چنین امر بدیهی‌ به ذهن مربی‌ رئال نرسید؟ آیا آقای خاص آنقدر از بدیهیات فوتبال نزدیکترین رقیبش بی‌ اطلاع بود که فکری به این مساله نکرده بود؟ آیا خط میانی رئال نتوانست این وظیفه را به انجام برساند ؟ در نیمه دوم با بیرون کشیدن اوزیل و آوردن لاس عملا آن چند حرکت نصف و نیمه‌ای که در وقت اول بازی انجام شده بود را در نیمه دوم کاملا از رئال سلب شد. به راستی‌ آقای خاص چه فکر میکرد ؟ آیا ۴ پاسی که اوزیل به دی ماریا و رونالدو داد از چشمان تیز مورینیو پنهان ماند ، آیا لاس بازیکن چنین میدانی بود ؟ اگر هدف مورینیو به هم ریختن بازی خط میانی بارسلونا بود که اتفاقا با بیرون رفتن اوزیل کاملا بر بازی مسلط شدند ، دی ماریا و رونالدو هرچند جز پرکارترین مردان رئال بودند ولی‌ چون اصلا تغذیه نشدند نتوانستند حمله‌ای به سوی دروازه حریف داشته باشند به جز آن صحنه‌ای که باید پنالتی والدز روی کریس رونالدو اعلام میشد .کریم بنزما در غیاب هگواین مهاجم نوک رئال بود که متاسفانه در طول بازی نتوانست خطری بر روی دروازه حریف ایجاد کند، کریم اگر می‌خواهد کریم زمان المپیک لیون باشد باید بیشتر تلاش کند ولی‌ متاسفانه چون به درستی‌ تغذیه نشد عیارش برای این بازی به خوبی‌ مشخص نشد.
این بازی برای ما طرفدران رئال یک حسنی داشت که به قول مورینیو بدانیم که باید بیشتر کار کنیم و بیشتر زحمت بکشیم. باید بدانیم صرف داشتن مورینیو هم میتوان باخت، مورینیو مربی‌ فوق العاده‌ای می‌باشد ، ولی‌ به تنهایی‌ نمی‌تواند تضمین کننده پیروزی در هر میدانی باشد ، ولی‌ من هنوز به او به چشم بهترین مربی‌ فعلی‌ جهان می‌نگرم و می‌دانم رئال با او قهرمان خواهد شد. ما باختیم چون امروز بسیار بد بازی کردیم ولی‌ اگر پنج گّل که سهل است زبانم لال پنجاه گّل هم میخوردیم باز هم به رئال کهکشانی خودمان افتخار میکردیم و میبالیدیم ، آنها بهتر بازی کردند و بردند به همین سادگی‌ ، بهشان تبریک میگیم ،و از فردا تمرکزمن را بیشتر می‌کنیم ، ما در ماه آوریل در سانتیاگو بنابئو دروازه آنان را گلباران می‌کنیم .

حامد سپهری

Sunday, November 28, 2010

شواهد حاکی از برد قاطع رئال مادرید در ال کلاسیکو دارد.






صد و شصت و یکمین دربی بزرگ اسپانیا تا ساعتی‌ دیگر شروع خواهد شد، ال کلاسیکو ،آخر فوتبال،دیداری که پیروزی در آن به معنای شیرین‌ترین پیروزی فوتبال و شکست در آن یعنی‌ تحقیر و سقوط ، این بازی فراتر از یک مسابقه فوتبال است ، جدال دو غول بزرگ فوتبال اروپا و دنیا، کافی‌ است نگاهی‌ به نامهای بزرگ حاضر در این سوپر داربی که هیجان انگیز‌ترین و بزرگترین داربی جهان است بیندازیم تا بدانیم این بزرگترین صف آرایی جمعی از فوق ستارگان بزرگ جهان است. پنج تن از نامزد‌های بهترین بازیکن فیفا که بزرگترین شانس بردن این عنوان را دارند در این دو تیم بازی میکنند ...آقایان گل فوتبال اروپا از سال ۲۰۰۷ به این سؤ در این دو تیم بازی میکنند و نام هشت بازیکن تیم منتخب جام جهانی‌ ۲۰۱۰ در این دو تیم میباشند. این بازی تبلوری است از آیینه تمام نمای فوتبال جهان. ویترین پر زرق و برق پر هیجان‌ترین ورزش جهان در این بازی به نمایش علاقمندان فوتبال در جهان گذاشته خواهد شد .حتی اگر علاقه‌مند به فوتبال نباشید دیدار رئال مادرید بارسلونا را نمیتوانید نادیده بگیرید. اگر کسی‌ بگوید این بازی برایش مهم نیست همان بهتر که گلف و دو و میدانی نگاه کند .

دیدار این دو تیم به طور سنتی سرشار از هیجان و رقابت سیاسی بوده است، رئال مادرید که در نشان آن هم تاج پر عظمت پادشاهی پر افتخار اسپانیا که زمانی‌ بر بام جهان میدرخشید خودنمایی می‌کند نماینده پادشاهی متحده اسپانیا و اسپانیای مدرن، و بارسلونا که نشان باشگاهی آن منقوش به صلیب،پرچم ایالت کاتلان و رنگ آبی‌ اناری مخصوص باشگاه می‌باشد نماینده کاتالان‌های مذهبی‌ که بیشتر تمایلات جدایی‌ طلبانه دارند

در نیمکت هر دو تیم مردان بزرگی‌ خواهند نشست، پت گواردیلا که هرگز در چهار بازی گذشته از رئال شکست نخورده و خوزه مورینیو که متخصص شکست دادن بارسلونا و منفورترین فرد در بارسلونا محسوب میشود.

بارسلونا فلسفه بازی منحصر به فرد خود را دارد ،پاسکاریهای فراوان و ایجاد مثلث‌های کوچک و جهت دادن نوک مثلث به سمت دروازه حریف .لیونل مسی مرد اول کاتالان‌ها ،به عنوان مرد آزاد میدان وظیفه دارد به همه جای میدان سرک بکشد و حامل توپ‌های دریافتی از دنی آلوز،ژاوی،و اینستا به دیوید ویا و پدرو خواهد بود او باید با به هم ریختن دفاع حریف و حرکات فوق العاده تکنیکی‌ خود تیر خلاص را به سمت دروازه کاسیاس شلیک کند ،در بارسلونا والدس قصد دارد ثابت کند چیزی از کاسیاس کم ندارد ،پویول فرمانده خط دفاعی را بر عهده خواهد داشت آلوز در راست و آبیدال در چپ وظیفه دارند ضمن مهار دی ماریا و رونالدو کنارهای طولی زمین را برای بازی سازی طی‌ کنند ،پیکه در قلب دفاع مدافع سرزن کاتالانها خواهد بود که باید فاصله عمق دفاع بین پویول و اینیستا را پر کند و جلوی حملات ویرانگر رونالدو و دی ماریا را ببندد.بوسکتس پر کارترین مرد کاتالانها خواهد بود او وظیفه خواهد داشت توپ را جلوی دفاع بارسلونا دفع کند و به سمت دروازه حریف حرکت کند، بوسکتس در میانه میدان باید نبض بازی مادرید را به هم بریزد و ژاوی و اینستا و مسی را تغذیه کند، اینستا در چپ و ژاوی در راست به عنوان دو بالی خواهند بود که با حفظ توپ و پاسکاری توأمان فرصت کافی‌ برای حضور آلوز و ابیدال در زمین حریف را فراهم خواهند کرد تا چتر حمله بارسلونا آماده حضور در زمین حریف شود و بلافاصله به قلب حریف حمله ور شوند ، دیوید ویا و پدرو هم دو نوک حمله خواهند بود که وظیفه دارند توفای ارسالی را به سمت دروازه حریف نشانه گیری کنند



اما در آن سؤ رئال مادرید با مربیگری جنجال بر انگیز مربی‌ شیک پوش و هوشمند خود که سال قبل در بازی معروف اینتر بارسلونا ،گواردیولا و مسی را مات کرد در اوج قدرت وارد نئو کمپ خواهد شد ،کاسیاس بهترین سنگربان جهان و کاپیتان رئال مادرید و اسپانیا که جام قهرمانی جام جهانی‌ را بالا برد مرد دروازه مادریدی‌ها خواهد بود.آقای خاص با قرار دادن پپه و کاروالیو در قلب دفاع و گماردن مارسلو و راموس در جناحین چپ و راست باید راه را بر نفوذ عناصر هجومی پر تعداد بارسا ببندد،مارسلو باید ضمن بستن نفوذ مثلث آلوز-مسی-ژاوی بتواند کریستیانو رونالدو را تغذیه کند و راموس باید بتواند ضمن خنثی کردن هژمونی اینیستا-مسی با پشت سر گذاشتن ابیدال دی ماریا را از سمت چپ به سوی دروازه بارسلونا راه بیندازد اما در خط هافبک جدال جابی آلونسو هافبک دفاعی پایتخت نشینان و بوسکتس جالب خواهد بود ضمن اینکه خدیرا در این خط تا به حال بسیار با صلابت عمل کرده ،خدیرا ضمن مهر مسی باید بازی اینستا را کاملا به هم بریزد ،دی ماریا بال چپ دوست داشتنی رئال مادرید امسال فوق العاده عمل کرده ،درخشش فوق العاده این بازیکن بسیار تکنیکی‌ آرژانتینی مرا وادشته پیشاپیش او را ستاره بازی فردا لقب دهم تکنیک فردی ، هوشمندی بالا ، و جایگیری بی‌ نظیر دی ماریا حتی با وجود فوق ستارگانی چون رونالدو، مسی و دیگران مرا و‌ا میدارد او را به عنوان کاملترین عنصر بازی فردا نام ببرم.اما کریستیان رونالدو با هت تریک‌های هفته‌های اخیر روحی‌ دوباره در کالبد مادرید دمیده او همان ستاره‌ای شده که در زمان خریدش از او انتظار میرفت. دیدار فردا انگیزه زیادی برای او دارد، او سال گذشته با بد شانسی‌ ۱۲ هفته مصدوم شد که هم باعث افت او شد و هم قهرمانی را از رئال گرفت آمدن مورینیو همان حلقه گمشده درخشسش او بود ، رونالدو در کنار شاگردی سرّ الکس فرگوسن حالا افتخار شاگردی مورینیو را هم دارد.در کنار دی ماریا که در چپ و رونالدو در راست وظیفه حمله بی‌ امان به سوی بارسلون را بر عهده دارند بازیکنی بازی خواهد کرد که برگ برنده مورینیو و آاس مادریدیها در بازی فردا خواهد بود ، مسعود اوزیل مرد بزرگ ژرمن‌ها در جام جهانی‌ که چون نگینی براق در قالب مادرید میدرخشد و سردار آینده سانتیاگو بنابئو در سالهای آتی خواهد بود ،مسعود اوزیل کاملترین هافبک فعلی‌ دنیا که نقشی‌ بزرگ در کامیابی‌های اخیر رئال مادرید دارد فردا به همگان ثابت خواهد کرد چه غنای تکنیکی‌ و قابلیت منحصر به فرد تاکتیک پذیری بالایی‌ دارد ،اگر الکلاسیکو فردا هیچ چیز تازه‌ای هم نداشته باشد همین تولد مسعود اوزیل به عنوان مرکز ثقل تاکتیکی فوتبال مدرن کافی‌ خواهد بود که مدتها مورد بحث و کارشناسی قرار بگیرد، اما در نوک حمله هگواین مرد اول خط حامل مادرید خواهد بود که در نیمه دوم میتواند با کریم بنزما تعویض شود .،کریم مدتی‌ میشود که افت کرده و از سطح اول فوتبال جهان فاصله گرفته هرچند به لطف خوزه مورینیو در چند دیدار گذشته پایش به گلزنی باز شد ولی‌ استفاده از او ریسکی‌ بزرگ به شمار خواهد آمد ،ولی‌ به یاد داشته باشیم آقای خاص با خصوصیات منحصر به فرداش ممکن است کریم را بازی دهد که در این صورت کریم بنزما باید جواب عتماد آگاه خاص را به خوبی‌ پس بدهد.

با این ارزیابی گمان میکنم رئال مادرید از لحاظ روانی‌ در سطح بالاتری قرار دارد خاصه آنکه فلسفه بازی بارسلونا که پاسکاری کوتاه فراوان می‌باشد در جدال تاکتیکی آقای خاص که در بازی فردا احتمالا پرسینگ شدید و حمله از جناح دی ماریا و مسعود اوزیل و نفوذ از جناحین و تکیه به شوتزنی رونالدو باشد کار آیی‌ لازم را ندارد .آقای خاص در همین استادیوم ۱۰ نفره با تیمی بسیار کم مهره تر از رئال بارسا را متوقف کرده است،همینکه از مدتی‌ قبل تمرکز بارسا را به هم ریخته .فکر می‌کنم نتیجه بازی قاطعانه
به نفع رئال تمام شود

Thursday, August 19, 2010

کربلای ۲۸ مرداد و پیشوای پیژامه پوشان

کربلای ۲۸ مرداد و پیشوای پیژامه پوشان
۵۷ سال پیش در چنین روزی میهن پرستان ایرانی‌ با احساس خطر از آینده ایران و تبدیل شدن ایران به یکی‌ از اقمار شوروی به خیابان ها آمدند و دولت غیر قانونی‌ مصدق را بر انداختند.مصدق هر چند دستگیر شد، اما با او با نهایت احترام و بزرگ منشی برخورد شد ،و سر انجام به ملک شخصی‌ خود در احمد آباد فرستاده شد.نه کسی‌ معترض او شد و نه کسی‌ آزاری به پیر مرد رساند.
مصدق السلطنه که دائی احمد شاه قجر محسوب میشد هرگز خلع قاجاریه و روی کار آمدن سلسله ایران ساز پهلوی را فراموش نکرده بود و در تمام مدت حکومت رضا شاه فقید دست از دشمنی و مخالفت با ایشان بر نداشته بود با توسل به نمایش ضعف و غش در مجلس شورای ملی‌ به شانتاژ میپرداخت سرانجام توسط مجلسی که خودش آن را خاک بر سرها می‌نامید به نخست وزیری رسید .جناب آقای دکترای حقوق از سوئیس در یکی‌ از اولین اقدامات خود دستور آزادی قاتل زنده یاد کسروی را صادر کرد بدون اینکه قانونا چین حقی‌ داشته باشد ! آیا تحصیل کرده حقوق از سوئیس آنقدر از بدیهیات حقوقی بی‌ خبر بود که نمیدانست در کشوری که تفکیک قوا در آن وجود دارد نخست وزیر حق آزاد نمودن زندانی را ندارد ؟ آیا مدرک ایشان چون مدرک جناب دکتر کردان وزیر دولت مهر ورز اسلامی نبود؟ اگر در اصالت مدرک ایشان شک نداشته باشیم در چنین دانشگاهی را نباید گّل گرفت ؟
باری مصدق که ماه‌ها پیش از قیام ملی‌ که منجر به سقوط دولت غیر قانونی و کودتایی و پوشالی او شد آخرین پیشنهاد مشترک ترومن و چرچیل را رّد کرد ،بدون داشتن عواید فروش نفت و با قطع اعانه ارسالی دولت آمریکا مجبور به چاپ اسکناس بدون اجازه مجلس شد ، آنهم مجلسی که دولت خود او مجری انتخباتش بود و آن را بیش از هشتاد درصد منتخبین واقعی‌ ملت نامیده بود.با بر ملأ شدن جریان برای نمایندگان مجلس و ریزش وحشتناک جبهه ملی‌ و زمزمه‌های استیضاح مصدق که پس از دوره‌ای غلیان احساسات و هیجان جهان سومی‌ مصدق احساس خطر نمود و بلافاصله تصمیم به انحلال مجلس با توسل به بدعت رفراندم که در قانون اساسی‌ پیش بینی‌ نشده بود گرفت ،از ۵۷ سال به این سؤ هرگز ذوب شدگان در پیشوای پیژامه و پیژامه پوشان کف بر لب سخنی در باره اقدامات غیر قانونی این به اصطلاح قانون مندترین پیرمرد دسیسه باز منجمله انحلال مجلس و آزادی قاتلان تروریست اسلامی ننوشته و پاسخی به این پرسش‌ها نداشته اند .

چگونه میتوان همزمان قوای سگانه در در دست گرفت ، کنترل وزارت جنگ و ارتش را به دست گرفت ولی‌ همچنان سمبل قانون مندی و آزادگی برای ملتی بود؟ سالهاست سینه زنان حرفه‌ای کربلای ۲۸ مرداد مصدق را گاندی مینامند بدون اینکه نه گاندی را شناخته باشند نه ذره‌ای شک و تردید در قدیس بودن مصدق به دل راه دهند ! سالهاست باورمندان این قهرمان پوشالی نفت ایران پاسخی به این پرسش که چرا این اشراف زاده قجری سفری به خوزستان ،شریان نفتی‌ ایران ننمود نمیدهند؟ البته آقای دکتر زمانی‌ که والی‌ فارس بودند هم از ترس شیخ خزعل و هم رنج سفر ترجیح دادند در باغات خوش آب و هوای شیراز بمانند ولی‌ گذرش به گرما و خطر خوزستان نیفتاد! مصدق پرستان هرگز سندی از اینکه چرا پیشوای پیژامه پوشان در قبال دریافت تلگراف توهین آمیزشیخ خزعل به نمایندگان مجلس (که خود این حضرت اشرف هم آن موقع وکیل مجلس بودند) خدای نکرده غش ننمودند؟ یا به زیر پتو فرار نکردند ؟
نفت ایران در روی کاغذ ملی‌ شد ولی‌ همگان میدانند نفت ایران در حقیقت در دهه هفتاد میلادی با تلاش شبانه روزی زنده یاد محمد رضا شاه پهلوی و جمعی از متخصصان بزرگ تنفتی ایران در عمل ملی‌ شد.پیشتر از آن با دلیری مانا یاد رضا شاه کبیر و سپهبد زاهدی و ارتش دلاور ایران ،بازگشت دوباره خوزستان به ایران متضمن ورود عواید نفتی‌ ایران به خزانه دولت ایران بود، اما دریغ از یک یاد آواری خشک و خالی‌ و یا بررسی تاریخی‌ و بی‌ طرفانه در این دو مورد از سینه چاکان قدیس قجری!
چگونه است سخنی از آزار و اذیت قوام توسط پیر مرد کینه توز به میان نمی‌‌آید ؟ مگر همین قوام نبود که در ماجرای آزادی آذربایجان با مهارت روس‌ها را پیچاند و خودش هم کنار رفت .چرا یک مصدقی پیدا نمی‌شود درباره انتخاب حسین فاطمی به عنوان عالیترین مقام دیپلماتیک ایران پاسخی دهد ؟ آیا خواندن مقالات باختر امروز به قلم حسین فاطمی چند ساعت وقت میبرد که کسی‌ از حامیان مصدق حاضر نیست در این باره توضیحی بدهد ؟آیا آن مقالات کاملا احساسی‌ که سراسر دشنام و ناسزا بود در‌شان عالیترین مقام دیپلماتیک یک دولت بود؟ در اوج جنگ سرد و بحبوحه بحران نفت مگر نه اینکه ویزیر خارجه ایران می‌باید شبانه روز در پی‌ یافتن راه حلی‌ برای خروج ایران از بن بست سیاسی و ارتباط با جهان خارج میبود؟ حسین فاطمی چه برنامه و راه کاری برای ایران انتخاب کرده بود؟ در کدام دولت قانونی به جای پرداختن به توسعه سیاست خارجی‌ ،وزیر امور خارجه مشغول دخالت در روابط بین دولت و دربار و دشنام نویسی درباره شخص اول مملکت می‌باشد ؟
مصدق پرستان آیا جوابی هم درباره این پرسش که چرا مصدق دفتر نمایندگی ایران در اورشلیم که توسط دولت‌های قبل از مصدق تاسیس شده بود را بست دارند؟ این کار مصدق چه فرقی‌ با فتوای شرعی خمینی در بستن نمایندگی اسراییل در تهران داشت؟ اگر این یکی‌ ناپسند بود ،آن دیگری چرا زیر سیبیلی رّد میشود ؟

در کجای دنیا درک مصدقی از استقلال به نتیجه و سر انجام خوشی‌ رسیده که ما دومی‌ میتوانستیم باشیم ؟ چگونه است که مرحوم سپهبد زاهدی که خود ایشان از بنیانگزاران جبهه ملی‌ و اولین وزیر کشور مصدق بودند توسط مصدق کاملا بایکوت شد و حتی مصدق در صدد زندانی نمودن ایشان هم بر آمد ؟ چرا مصدق پیشنهاد پادشاه فقید برای کنار رفتن از قدرت و انتخاب نخست وزیر دلخواه مصدق (مثل اللهیار صالح) برای پیشبرد مذاکرات نفت را رّد کرد ؟ آیا اگر چنین پیشنهادی را میپذیرفت و مثلا چند ماه بعد دوباره به پست نخست وزیری باز میگشت به صلاح ایران نبود؟ آیا وجیه المله شدن اینقدر مهم بود که سرنوشت آن روز ایران ارزش قربانی شدنش را داشت؟
خلاصه این سوال همیشه بی‌ جواب مانده است ، مگر نه اینکه طبق قانون اساسی‌ که خود مصدق با توسل به آن نخست وزیر شده بود و به آن سوگند وفاداری خورده بود ، در غیاب مجلس (که آن هم به دست مصدق منحل شده بود) پادشاه حق انتخاب نخست وزیر را داشت یا نه ؟ اگر داشت چگونه است مصدق با وجود دریافت فرمان پادشاه و دادن رسید ،از آن تمرد نمود؟؟ آیا این قانون شکنی و تمرد کودتا نبود؟ آیا با این نافرمانی که پیر مرد یاغی به آن دست زد زمینه برای سقوط حکومت پادشاهی و آغاز فروپاشی ایران شروع نمی‌شد ؟ در غیاب پادشاه و تضعیف هر چه بیشتر ارتش ،حزب توده با داشتن سازمان مخوف و مخفی‌ جاسوسی در ارتش و چاپ تمبر جمهوری دمکراتیک خلق ایران حاضر به اطاعت از مصدق یاغی‌ میبود؟
آیا برای جبهه ملی‌،تنها یادگار سیاسی مصدق، پس از بوسیدن سست آقا توسط سنجابی ، و وزارت فروهر اعتباری هم باقی‌ مانده؟
امروز ۵۷ سال بعد از قيام ملی ۲۸ مرداد به روان پاک ابرمردی درود ميفرستم که هر چه در توان داشت برای سربلندی ايران انجام داد.شاهنشاه فقيد ايران محمد رضا شاه کبير که هنوز ابعاد واقعی بينش سياسی ايشان برای خيليها پوشيده مانده برای اعتلای ايران با تمام وجود کوشيد. آری درود بر روان پادشاهی که ملت ايران را از حضيض ذلت در شهريور ۱۳۲۰ به اوج عظمت در دهه ۵۰ شمسی رساند.در آن فاصله ۲۵ ساله حکومت ايشان ايران به اندازه ۲۵۰ سال پيشرفت کرد . امروز پس از فروکش کردن تب و هيجانات هيستری پهلوی ستيری سالهای آغازين جنون ۵۷ , شبح ابرمردی قد بر افراشته که ما را به پنجمين قدرت دنيا رساند.
ايران در سال ۵۷ به عنوان کشوری با ثبات و اقتصادی پويا و شکوفا با واحد پولی با ارزش و درآمد سرانه قابل توجه و توان دفاعی بسيار مطلوب و يک سياست خارجی فعال از صف کشورهای جهان سوم جدا شد و به جمع کشورهای جهان دوم در حال توسعه راه يافت و در صورت استمرار آن امروز در جمع کشورهای توسعه يافته و پيشرفته جهان ميبود . شهروند ايرانی با غرور گذرنامه ايرانی خود را در گيشه ماموران کنترل مرزی قرار ميداد, ريال خود را در صرافی های کشورهای مختلف جهان تبديل می کرد .
ايران امروز بعد از گذشت ۳۱ سال از کودتای بهمن ۵۷ در حالی که ۲۵۰ سال عقب رفته با ملتی گرسنه , تحقير شده ,توسری خورده و فقير و ناتوان در حالی که هر جای دنيا با شرمندگی مليت خود را پنهان ميکند و در صفهای طويل کمپهای پناهندگی کشورهای مختلف با کج کردن گردن خود , گدايی پناهجويی ميکند به سوی آينده نا معلومی ميرود.
پاينده ايران
حامد سپهری
در این نوشته از کتاب گرانسنگ جناب دکتر میر فطرس گرامی‌ و وبلاگ بانوی آزاده نادره افشاری که هر دو را بسیار دوست میدارم و از هر دو بسیار آموخته‌ام اقتباس کرده‌ام که صمیمانه از هر دو بزرگوار سپاسگزارم

Tuesday, June 8, 2010

آقای علی‌ سعید لؤ رئیس سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی در ایران



اینجانب به نمایندگی از طرف خود، و میلیونها طرفدار باشگاه تاج(استقلال) در ایران و خارج از ایران،تلاش و همّت جناب عالی‌ را در نابودی باشگاه پر سابقه و پر طرفدار تاج (استقلال) را خسته نباشید عرض مینمایم.این اقدام جناب عالی‌ به عنوان شاهکار مدیریتی شما و دولت مهرورز ،و نظام ایران ستیز جمهوری اسلامی در تاریخ پر خیانت این نظام ایران بر باد ده جاودانه خواهد ماند.

شما را در ایام تابستان برای سفری به کشورهای همسایه نظیر ترکیه و امارات برای رفع خستگی‌ از این زحمات شبانه روزی (تیشه به ریشه ورزش این مرز و بوم زدن) دعوت مینمایم بلکه فرصتی حاصل شد تا با دیداری از چند باشگاه ورزشی در این دو کشور همسایه نکاتی‌ از نحوه مدیریت ،برنامه ریزی ،جذب تماشگر، اسپانسر ،نحوه قرارداد نویسی ،ترانسفر بازیکن را یاد داشت فرموده و توجه بفرمایید چگونه برای ساختن تیمی با ۲۰-۳۰ هزار تماشگر همیشگی‌ چه سرمایه‌هایی‌ خرج شده و چه خون و دلهایی خورده میشود تا بلکه به عمق فاجعه‌ای که با نابودی تیمی با بیش از ۶۵ سال سابقه‌ و کولکسیونی از جام‌های قهرمانی و معرفی قهرمانان ارزشمند ملی‌ ،و ۷۰-۸۰ هزار تماشگر دائم،و میلیونها طرفدار پر خروش در شرف وقوع است پی‌ ببرید.البته طرفهای ترک و اماراتی هم متقابلا میتوانند از روش‌های مدیریتی شما در ویرانی،عدم صداقت،خراب کاری بهره‌مند شوند تا در صورت ایجاد نظام مقدس جمهوری اسلامی در این ممالک زحمت کم کرده و از تجارب سی‌ ساله شما و همکاران استفاده نمایند.آقای سعید لؤ با توجه به کمبود شدید منابع مالی‌ سازمان تحت مدیریتتان که در دیدار با مدیر عامل و اعضای هیات مدیره باشگاه تاج(استقلال) فرموده بودید،حاضرم هزینه سفر و اقامت جناب عالی‌ را شخصاً تقبل نمایم.

به امید آزادی و سربلندی ایران و فرزندان ایران.



حامد سپهری

Monday, June 7, 2010

جام جهانی‌ ،مهمانی خوشبخت ها

جام جهانی‌ ،مهمانی خوشبخت ها




جام جهانی‌ آینه تمام نمایی از جشن بزرگ ملت‌ها است که هر چهار سال یک بار برای یک ماه انجام میشود .بزرگترین رویداد ورزشی جهان که اهمیّتی بیش از المپیک هم دارد زیر نظر فیفا انجام میشود که بیش از سازمان ملل عضو دارد. از ۳ دهه پیش به این سؤ میزبانی جام جهانی‌ یک پیروزی با اهمیت ورزشی اقتصادی سیاسی برای میزبانان این جام است.کشورهایی میتوانند افتخار میزبانی این عظیمترین رویداد ورزشی جهان را جشن بگیرند که علاوه بر قرار گرفتن در زمره‌ کشورهای جهان آزاد که برابری زن و مرد در آن نهادینه شده دارای زیر ساخت‌های لازم برای برگزاری چنین گرد هم آیی‌ را داشته باشند ،و افزون بر آن عزم و اراده ملی‌ توام با سرمایه گذاری سنگین دولتی و خصوصی را به جهانیان ثابت کرده باشند. جام جهانی‌ به کشور‌های میزبان فرصت بازسازی فرودگاه‌ها ،بنادر، هتل ها، شبکه مخابراتی، مناطق توریستی، فروشگاه ها، شبکه حمل و نقل شهری، استادیوم‌های ورزشی،و کلا نوسازی،و ساخت و ساز را میدهد،جهانیان با کشور میزبان و پیشرفت‌ها و دست اوردهای آن اشنا میشوند، مردم محلی،و مجموعه خدماتی کشور به زبان خارجی‌ آشنایی پیدا میکنند، زنان و مردان هوادار تیم‌های شرکت کننده شب‌ها پس از بازیها به پایکوبی، رقص و آواز و نوشیدن میپردازند ،برد تیم ملی‌ کشور مطبوع هر شهروندی باعث افزایش اعتماد به نفس مردمان آن سرزمین و غرور ملی‌ آن ملت میشود.در حال حاضر با توجه به افزایش کشورهای توسعه یافته فیفا برای رعایت عدالت هر دوره
جام جهانی‌ را در یک قاره برگزار می‌کند،سال ۹۴ آمریکائی‌ها نشان دادند نه تنها فوتبال ملی‌ آنها پیشرفت به سزایی کرده بلکه نشان دادند میزبان شایسته‌ای برای جام جهانی‌ هم هستند،سال ۹۸ فرانسه خواستگاه جام جهانی‌ فرصت یافت با ثبت اولین قهرمانی قاطعانه خود پتانسیل‌های نهفته خود در میزبانی جشن بزرگ ملتها را نشان داد. میزبانی توأما ژاپن و کره در سال ۲۰۰۲ و نتایج فوق العاده این تیم‌ها و استقبال عظیم مردم این دو کشور از جام جهانی‌ نشان داد فوتبال و جام جهانی‌ به پدیده‌ای فراتر از یک ورزش رسیده است،میزبانان شایسته قاره کهن با میزبانی با شکوه خود پیشرفت‌های اقتصادی و تکنولوژیک خود را رخ جهانیان کشیدند.چهار سال بعد آلمان فرصت یافت ضمن باز سازی فوتبال افت نموده خود اولین بار در قالب آلمان متحد نشان دهد قسمت شرقی‌ آن کشور پس از فروپاشی دیوار برلین به آغوش مام میهن باز گشته است.میزبانی سال ۲۰۱۰ به قاره سیاه رسید،افریقای جنوبی ضمن نمایندگی قاره آفریقا که میرورد فصل نوینی در این قاره برای رنسانس آفریقا و آغاز رهایی آن از مشکلات سیاسی و جنگ و فقر و دیگر پدیده‌های شوم تاریخی‌ دیگر آن بگشاید ،می‌خواهد به جهان ثابت کند با نژاد پرستی‌ و اپارتاید برای همیشه وداع نموده است.
قهرمانی جام جهانی‌ که فرایند برنامه ریزی و تلاش و پشتکار ملی‌ اهالی فوتبال،و دیگر اقشار آن جامعه می‌باشد در انحصار چند کشوری است که اصالت فوتبال و شخصیت قهرمانی دارند.هر دوره کشور میزبان مهمانانی اشنا چون برزیل،آرژانتین،آلمان ایتالیا،فرانسه ،هلند انگلستان ،اسپانیا و اخیرا کره جنوبی،ژاپن، مکزیک،آمریکا ،نیجریه ،کامرون میباشند.هر دوره شگفتی‌هایی‌ به وقوع میپیوندد ،و کشورهایی تازه صعود کرده موجبات شکست و حتی حذف یکی‌ دو تن از بزرگان سنتی‌ میشوند ،ولی‌ فینال جشن ملتها در انحصار تعدادی محدود از کشورها است ،ایتالیا، آلمان،برزیل آرژانتین ،فرانسه،هلند تنها کشور‌هایی‌ هستند که درچهل سال گذشته در بازی فینال حاضر بوده و اجازه خود نمایی به هیچ تیم دیگری نمیدهند،بعضی‌ جرقه‌ها میتوانند در جمع چهار تیم برتر یا هشت تیم برتر قرار بگیرند، مانند، کامرون،سنگال،ترکیه، کرواسی،بلغارستان ،کره،بلژیک،ولی‌ تضمینی نیست این تیم‌ها حتی بتوانند دوره آینده جز سی‌ و دو تیم حاضر باشند یا نه ،نسلی که در بین این جرقه‌ها قرار میگیرند به افسانه ملت خود تبدیل میشوند، با این تفاصیل مروری کوتاه داریم به مدعیان سنتی‌ و بزرگ قاره و مدعیان تازه به دوران رسیده.
سرّ الکس فرگسون ابر مرد بزرگ فوتبال جزیره‌ ملاک صلابت تیمی و شرط لازم اما نه کافی‌ برای قهرمانی را در تعداد حضور ستاره‌های تیم‌ها در جام قهرمانان اروپا می‌داند،قیصر فرانتس بکن باور قهرمانی را تداوم نظم تیمی و ارائه تاکتیک‌های نوین میداند ،میشل پلاتینی ،مرد اول فوتبال اروپا ،آمادگی بازیکنان و تطبیق شرایط تیمی با محل بازی‌ها را شرط اول قهرمانی می‌داند. از برزیل شروع می‌کنم،بدون رونالدینیو معروف دونگا تیم خوبی‌ برای جام جهانی‌ تدارک دیده ،دونگا می‌خواهد جا در پای ماریو زگالو و قیصر فرانتس بکن باوئر گذاشته و سومین مردی باشد که در قامت بازیکن و مربی‌ جام را فتح کرده ،تیم دونگا در بازیهای مقدماتی فقط یک شکست داشت و در بازیهای تدرکاتی هم شکستی را پذیرا نشد،دونگا با آوردن ۱۴ بازیکن حاضر در جام قهرمانان از نظر فرگوسن دارای بیشترین بخت و اقبال برای فتح جام است.ایتالیا مدافع عنوان قهرمانی با شکست دو روز پیش در برابر مکزیک نشان داد از روز‌های اوج فاصله زیادی گرفته،هرچند ایتالیا همیشه نا امید کننده آغاز می‌کند و رفته رفته تیمش مدّعی میشود،تیم مارچلو لیپی با این بازیکنان و این نمایش تیمی بعید بتواند جایی‌ حتی در بین هشت تیم برتر پیدا کند ! به آلمان میرسیم، تیم تحت هدایت یواخیم لو، تیمی با نظم و حرکات موزون و دارای انگیزه می‌باشد با مصدومیت بالاک تقریبا ستاره‌ای بزرگ هم ندارد ولی‌ یورگن کلینزمن و یواخیم لو توانستند فوتبال به شدت نزول کرده آلمان را دوباره احیا کنند .بعید میدانم آلمان توان فتح جام را داشته باشد ولی‌ شاید در جمع چهار تیم نهایی‌ قرار بگیرد اگر پیش از نیمه نهایی‌ به برزیل، اسپانیا و هلند نخورد.آرژانتین،پر مهره‌ترین تیم جام،اگر به جای مارادونا یک مربی‌ متوسط هدایت راه راه پوشان را بر عهده می‌گرفت بی‌ دررنگ سند قهرمانی جام جهانی‌ را باید شش دانگ به نام آرژانتین می‌زدند، و دیگران برای فینالیست شدن مبارزه میکردند،خیلی‌ هنر می‌خواهد تیمی با لیونل مسی بهترین بازیکن جهان،با کارلوس تبس، با میلیتو، با هگوأین و چندین ستاره دیگر قهرمان نشود ،کاش مارادونا چهار سال پیش یا دوره بعدی مربی‌ آرژانتین میشد، تیمی با این همه ستاره تاثیر گذار به دست یک مربی‌ نا‌ کار آمد ،بد اخلاق و بی‌ شخصیت سپرده شده و این نهیات بی‌ رحمی در دنیای فوتبال است.مارادونا در سال ۸۶ یک تنه آرژانتین را قهرمان و در سال ۹۰ به فینال برد، ولی‌ با حرکات زشت و بدور از حرفه‌ای گری در فینال جام نود و افتادن در دام اعتیاد و فساد اخلاقی‌ هم آرژانتین را از یک شخصیت استثنایی چون بکن باوئر و میشل پلاتینی محروم کرد و هم اینکه در سال ۹۴ آرژانتین را به مفتضحانه‌ترین شکل ممکن نابود کرد لیونل مسی وظیفه دارد ضمن هدایت همبازیان خود در مستطیل سبز بار مربی‌ بی‌ سواد و بی‌ دانش خود را به دوش بکشد . انگلستان هیچ وقت بعد از سال ۹۰ که با هدایت مرحوم بابی رابسون به نیمه نهایی رسیدند خودی نشان نداد،گوران اریکسون ،ملقب به مرد یخی دو نسل از بهترین‌های انگلیس را خراب کرد،در سال ۲۰۰۶ با داشتن آن همه ستاره حریف پرتغال نشد، ولی‌ این بار دن فابیو مرد بزرگی‌ است که در هر نیمکتی که بنشیند‌ تیمش مدّعی است فابیو کاپلو خرابه‌های اریکسون و مک لارن را چنان باز سازی کرد که سه شیرها با اقتدار تمام صعود کردند ،تیمی که در سال ۲۰۰۷ در ویمبلی به کراوسی با افتضاح باخت در ۱۸ ماه به چنان اعتماد به نفسی‌ رسید که همان کروواسی را با پنج گٔل بدرقه کرد ، مصدومیت فردیناند و بکهام اصلا به مذاق دن فابیو خوش نیامد ولی‌ لمپارد، تری،نویل،جرارد،رونی در اوج آمادگی هستند ،اگر بازیکنی نظیر تورس اسپانیایی یا دروگبا در کنار رونی می‌توانست بازی کند همین امروز پیام تبریک فتح جام جهانی‌ را پیشا پیش به کاپلو میفرستادم ،هلند آماده‌ترین تیم فعلی‌ جهان به همراه اسپانیا، هلند تمام بازی‌های مقدماتی را برد ،تمام بازی‌های دوستانه را هم با صلابت برده ضمن اینکه وان درسار،اشنایدر، فان در هارت، و روبن لرزه بر اندام هر مربی‌ میاندازند ،اگر روبن به جام برسد ،هلند را فینال خواهیم دید.اسپانیا ،قهرمان اروپا با هدایت دل بوسکه مدعی شماره یک جام جهانی‌ امسال است ،اسپانیا با دوید ویا، سیلوا، تورس،کاسیاس،ژاوی ،پویول، از هم اکنون یک پنجه در جام دارد ، تنها ترس من لغزشی بود که اسپانیا در جام کنفدراسیونها سال گذشته نشان داد ،ولی‌ بازی فینال اسپانیا و هلند رویایی خواهد بود .فرانسه بدون زیزوی افسانه‌ای حتی با داشتن تیری آنری و ریبری تیمی منفور است،تیمی که با گٔل کاملا هند تیری آنری ایرلند شایسته را حذف کرد نهیات بی‌ انصافی است که به جمع بزرگان راه پیدا کند .برای من ایرانی‌ جام جهانی‌ مجالی است برای افسوس خوردن دوباره، از صمیم قلب خوش حالم که تیم‌های عربی‌ غرب آسیا به جام جهانی‌ راه نیافتند ،چون بی‌ تعارف حسودیم میشود دست خودم نیست.اما خیلی‌ دوست دارم ژاپن و کره به مراحل بالا صعود کنند ،اولا شاید کمی‌ مسئولان ورزش ایران خجالت بکشند (که شک دارم)،در ثانی‌ سهمیه آسیا حفظ شود ،و در خاتمه ژاپن و کره با سرمایه گذاری درست منابع مالی‌، و انسانی‌ هم آبروی آسیا هستند ، هم اینکه برای کاری که کرده اند لیاقت صعود به مراحل بالا را دارند.کاش ما هم مسئولان وظیفه شناس داشتیم ، برای چهارمین تولید کنه نفت خام جهان پرداخت چند میلیون دلار برای استخدام یک مربی‌ بزرگ و با کلاس جهانی‌ انتظار زیادی است؟ فوتبال ایران در سال ۲۰۰۶ در سایه مدیریت قابل قبول صفایی فرهانی و دادکان که حاشیه‌ها را جمع و جور کردند، و مربیانی مثل ایوییچ ،چیرو و برانکو را برای تیم ملی‌ آوردند،کمپ تیم‌های ملی‌ را ساختند به آسانی به جام جهانی‌ صعود کرد و اتفاقا بازیهای قابل قبولی هم از خود نشان داد،به یاد داشته باشیم ما با مکزیک و پرتغال بازیهای خوبی‌ را انجام دادیم و بازنده صرف نبودیم، مکزیکی که آرژانتین و برزیل را در جام کنفدراسیونها به شدت آزار داد و پرتغال با داشتن روی کاستا،لوییز فیگو،کریستیان رونالدو ،دکو ایران را به آسانی نبرد ،ولی‌ محمد علی‌ آبادی با سؤ مدیریت خود که باعث مشکلات فراوان و تعلیق فوتبال ایران شد،مصطفوی بی‌ کفایت را به ریاست فدراسیون گماشت ،که متعأقب آن امیر قلعه نویی‌ که حتی قهرمانی‌های داخلی‌ او هم با اگر و امای فراوان همراه بود ،و علی‌ دایی که در اولین فصل مربی‌ گری تیم ساخته بلانت آلمانی را با خوش شانسی و تزلزل استقلال،پرسپولیس و سپاهان قهرمان کرده بود، یا حاجی مایلی که بزرگترین افتخارش سومی‌ آسیا و هشتمی لیگ با سایپا است ،و افشین قطبی که اولین تجربه مربیگری خود را در ایران انجام داد هیچکدام مردانی نبودند که بتوانند ایران را به موفقیتی برسانند که ما هم در بزرگترین مهمانی ملتها سهمی داشته باشیم تا آغاز جام جهانی‌ فقط چهار روز مانده است ،امیدوارم جامی به یاد ماندنی باشد.

حامد سپهری